ـ آزادسازى اراده امت
در زمـان حكومـت مـعـاويه و پـسرش يزيد از مردم سرزمين اسلامى سلب اراده و اختيار شده بود، اجسادى بى روح و كالبدى بى اراده گشته بودند كه به تعبير اميرالمؤمنين على عليه السلام « اشباح الرجال و لا رجال »
بودند، آنچنان قيد و بند نه تنها بر دست و پاى آنان بلكه بر قلب و فكر و اراده آنان زدند كه قدرت تفكر را حتى از جامعه سلب كرده بودند، حكومـت امـوى مـسلمـانان را آنچنان تحذير كرده بود كه هر گونه تحرك برخلاف ميل و خواسته حكومت از آنان زايل گشته بود و لذا در تاريخ مكرر مى خوانيم كه مـردم به حسين عـليه السلام مـتـمـايل بودند امـا كوچـكتـرين اقـدامـى برخـلاف امـيال حكومـت از مـردم صادر نمى شد و بدون اراده همچون بندگان و بردگان زر خريد، فرامين حكومت را بدون چون و چرا اجرا مى كردند و از فرماندهانشان پيروى مى نمودند و حسين عليه السلام قدم به ميدان كارزار و جهاد اسلامى نهاد تا روح عزت و كرامت انسانى را به جامعه اسلامى بدمد و اراده و فكر و انديشه مسئوليت فردى و اجتماعى را كه از مردم سلب شده بود به آنان باز گرداند.
حسين تن به شهادت داد تا جامعه اسلامى به كيان خود بازگردد، لذا شهادت آن حضرت نقطه تحولى در تاريخ اسلام و مسلمين گرديد، و مسلمانان به كيان خود بازگشتند و به نيروى انديشه و عـزم و اراده مـسلح شدند و تمام قيودى را كه بر دست و پا و زبان و قـلبشان زده بودند گسستند و ترس و خوف و انقياد و اطاعت بى چون و چرا به تحرك و قـيام و انقلاب مبدل گشت ، قيام ها و نهضت ها با شعار « يا لثارات الحسين » شروع شد و اين شعـار آنچـنان كوبنده بود كه پايه هاى حكومت اموى را به لرزه در آورد و سرانجام آنرا از بيخ و بن بركند.