سایه ای بر خورشید
 
 
این کودکی که از خیمه گاه زنان چون تیری از چله کمان گریخته و به سوی امام و عموی خویش حسین می دود عبدالله نام دارد، عبدالله بن حسن.
او که از ابتدای کارزار از پشت پرچین کودکی نظاره گر صحنه بوده است، با به خاک افتادن هر شهید پا بر زمین کوبیده و بهانه میدان را گرفته است اما بزرگترها و به خصوص عمه اش زینب هر بار به علقه ای مادرانه و عاطفه ای ملتمسانه، راه را بر او بسته اند و او را پای بند خیمه ها کرده اند.
اکنون درست در لحظه نهایی و تنهایی امام در لحظه ای که پیادگان لشکر شمر، امام بی یاور را دوره کرده اند او هم تاب از کف داده است، ریسمان همه علقه ها را بریده و روانه میدان شده است.
برای ادامه به ادامه مطلب بروید .........